روانشناسی تحلیلی و خودشناسی

ریشه ی خودشناسی

خودشناسی اصطلاحی است که در دهه های اخیر در ایران رواج یافته است و شاید به نظر برسد که ترجمه ی واژه ی انگلیسی selfology باشد. اما این مفهوم از شرق به غرب منتقل شده است. آیین بودا و حتی پیش از آن، اقوام دراویدی هندوستان و پس از آنها فلسفه ی اسلامی و عرفان ایرانی به ویژه مولانا در شکل گیری این مفهوم بسیار موثر بوده اند.

مفهوم خودشناسی

خودشناسی به معنای شناخت ویژگی های شخصی، چرایی رفتارها و عمق ذهن هر فرد است که قرار است به ذهنیت بهتر، عزت نفس بالاتر و در نتیجه سبک زندگی بهتر کمک کند. منظور از ذهنیت بهتر این است که فرد با افکارش احساس امنیت و آرامش کند. بنابراین شخص باید بتواند درون ذهن خود را ببیند.

خودشناسی  پیش از یونگ

تا زمان کارل یونگ، خودشناسی یا عرفان بر پایه شهود صورت می گرفت. اگرچه که این روانپزشک را تا مدتها شهودی در نظر می گرفتند اما بعدها تست های روانشناسی شخصیت بر پایه اصطلاحات به کاربرده شده توسط او نشان دادند که کشف او تا حد زیادی علمی بوده و حقایقِ قابل اثبات هستند.

یونگ که بود؟

کارل گوستاو یونگ سوییسی، از دانشجویان فروید بود. او روانپزشک و روانکاوی بود که به دلیل تفاوت نگرش به مقوله های جنسی (لیبیدو) از فروید فاصله گرفت و مسیر جدیدی را در پیش گرفت. وی در مسیر کاری و تجربیاتش دستاوردهای فراوانی داشت که بسیاری از آنها سالها پس از مرگش به طور جدی توسط روانشناسان به کار گرفته شدند. در واقع وی با ابداع روانشناسی تحلیلی تکمیل کننده ی علم روانکاوی شد.

ارتباط روانشناسی تحلیلی و خودشناسی

از آنجا که یونگ در رویکرد روانشناسی تحلیلی مفاهیمی را مطرح کرده است که ویژگی های شخصیتی و بخش های مختلف ذهن را نشان می دهند، می توان با استفاده از این رویکرد به اعماق ذهن رفت و به کند و کاو از زوایای مختلف در ذهن خویش پرداخت. به طور خلاصه روانشناسی تحلیلی دقیقا خود خودشناسی است.

خودشناسی و بشر امروز

به نظر می رسد بشر از یک جایی در تاریخ به دنبال ارتباط خود با جهان هستی بوده است. به همین دلیل چنین نگاهی صرفا جنبه ی آگاهی داشته و منحصر به تعداد انگشت شماری بوده است زیرا افراد اغلب از سلامت روان و شخصیت برخوردار بودند. اما در دنیای مدرن امروزی شاید فقط در مکان های دور از تمدن بتوان انسان سالم دید. به همین به شدت نیاز به رویکردهای نجات بخش حس می شود.

ضرورت خودشناسی

همه ی ما در دنیای مدرن در رنجیم زیرا مجبور به سبک زندگی هستیم که با خود حقیقی ما سنخیت اندکی دارد. این سبب اختلالات روانی و شخصیتی گوناگون شده است که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. و حالا زمان آن رسیده  تا نه تنها برای خودمان که برای نجات فرزندانمان، خود را بشناسیم تا بدانیم با کودک درون خود و خانه مان چگونه رفتار کنیم.

مفاهیمی که یونگ مطرح کرد

او مفاهیم بسیاری را عنوان کرد که از میان آنها موارد زیر بیش از بقیه در میان روانشناسان تحلیلی شناخته شده اند. سایه، عقده، آرکیتایپ ها، آنیما و آنیموس، فرآیند فردی سازی، ناخودآگاه جمعی، همزمانی، خود، پرسونا، تیپ های روانشناختی، روابط بین فردی، برونگرایی و درونگرایی، تصاویر آرکیتایپی و چند اصطلاح دیگر که کمتر به آنها پرداخته شده است.

سایه (یکی از آرکیتایپ ها) shadow

جنبه های ناشناخته ی ذهن که بخش مهمی از باورهای ما را می سازند و اصولا براساس بایدها و نبایدهای که شنیده ایم یا خود ساخته ایم شکل می گیرند را سایه می نامند. به قول دبی فورد فقید سایه ها مانند بادکنکهایی هستند که تلاش می کنیم آنها را زیر آب نگه داریم، و اینکار زندگی را برایمان فرسایشی ساخته و مانع پیشرفت ما می گردد. یادمان باشد سایه همواره باورهای منفی شکل می دهد.

رابطه ی صفات انسانی و سایه

می توان گفت دلیل اصلی ایجاد سایه این است که ما مایل نیستم با استفاده از برخی صفات به ما برچسب بزنند. به عنوان مثال مایل نیستیم به ما بگویند: چاق، لاغر، ضعیف، ترسو، پرحرف و غیره. زیرا در گذشته یا برای خود ما این صفات را به کار برده اند یا دیده ایم و شنیده ایم که برای دیگران به عنوان معیار بی ارزشی استفاده شده اند. همین تجربه باعث می شود که آن صفات در ذهن ما تبدیل به سایه شده و همیشه سعی در فرار از آنها یا انکارشان داشته باشیم.

عقده  complex

از نظر یونگ گذشته یعنی عقده. مجموعه ای از اتفاقات، تصورات، تصاویر ذهنی و الگو های رفتاری خوشایند و ناخوشایند سطح ناخودآگاه که حول محور یک موضوع شکل گرفته اند و احساسات ما را به شدت برانگیخته اند، عقده محسوب می شوند.عقده ها حاکم بر ادراک ما از جهان و تمام باورهای ما هستند و موجب ایجاد سایه ها می شوند.

 آرکیتایپ هاArchetypes 

آرکیتایپ های یونگی پایگاه مردم شناختی داشته و الگوهای رفتاری ثابت میان مردم در سرتاسر دنیا هستند. او این ارکیتایپ ها را از میان اسطوره های یونانی کشف کرد و به این تیجه رسید که شخصیت هر انسان از ترکیب این آرکیتایپ ها شکل می گیرد. او 12 آرکیتایپ را معرفی کرد. بعدها یونگی ها تا بیش از 30 آرکیتایپ را معرفی کردند اما پس از مدتی متوجه شدند همه ی آنها زیرشاخه ی همین 12 آرکیتایپ هستند.

قهرمانان درون

قهرمان درون معادلی است که در ایران برای 12 ارکیتایپ بکار رفته است. این قهرمان ها که در واقع وجوه شخصیت هر انسان هستند شامل: معصوم، یتیم، جنگجو، حامی، جستجوگر، عاشق، نابودگر، آفرینش گر، حاکم، جادوگر، فرزانه و دلقک است. سفر زندگی ما با معصوم در سن حدود شش تا هفت سالگی شروع شده و پس از آن وجوه یتیم، جنگجو وحامی بروز می کنند. این چهار وجه اگر منفی و ناپخته باشند می توانند تمام زندگی انسان، یا اقلا تا نیمه ی عمرش را تباه کنند.

آنیما Anima 

همانگونه که از نظر علمی ثابت شده است هورمون های زنانه و مردانه  در هر دو جنس مرد و زن وجود دارند، از نظر روانی و ذهنی نیز جنبه های مشترک بین مردان و زنان هست. 7 عنصر آنیما تصاویر آرکیتایپی زنانه هستند که در همه ی مردان دنیا وجود دارند ومردانی که سعی در انکار و مخفی کردن آن دارند دچار خشم، افسردگی و ترس می شوند. این عناصر در همسریابی بسیار موثر هستند.

عناصر زنانه

عناصر زنانه یا آنیما شامل آتنا، آرتمیس، هِرا، هِستیا، پِرسفون، دیمیتِر و آفرودیت است که هر یک ویژگی های زنانه ی خاصی دارند. یکی مادر و حامی است، یکی قدرتمند و مدیر، یکی بدجنس و آزاردهنده و یکی سکسی و جذاب.

آنیموس Animus   

در مقابل آنیما، آنیموس عناصر یا تصاویر آرکیتایپی مردانه هستند که در زنان از پدر بدست می آیند. 8 عنصر آنیموس موجب قدرت فیزیکی، اندیشه، جنسی و روحانیت و پارسایی در افراد می شوند. زنانی که عناصر مردانه ی شان سرکوب و محدود می شود نیز دچار ترس، اضطراب و بیماری های جسمی و افسردگی می شوند.

عناصر مردانه

عناصر مردانه شامل زِئوس، هادِس، پوزیدون (پدران و فروانروایان آسمانها و دنیای زیر زمین و دریاها)، آپولو، هِرمس، هِفایستوس، دیونوسوس و آرِس هستند. ابن الگوهای زنانه و مردانه نیز با مطالعه ی اسطوره های یونان بدست آمدند. به نظر می رسد یونانی ها این الگوهای ثابت رفتاری در انسانها را درک کرده بودند و به صورت اسطوره ارائه کردند.

فرآیند فردی سازی  Individuation  

به زبان ساده تحقق فردیت هر انسان را فردی سازی یا فردانیت می گویند که با یکپارچه شدن خودآگاه و ناخودآگاه در روند روان درمانی صورت می گیرد. این فردیت جدید نه با خودآگاه و نه با ناخودآگاه در ضدیت نیست. بلکه فرد جدیدی است که کلیت، ویژگی های منحصر به فرد و شرایط گذشته و حال خود را می شناسد و با ادراک و نگاه نو فردیت خود را شکل می دهد.

ناخودآگاه جمعی collective unconscious

یکی از زیباترین مفاهیمی که یونگ مطرح کرده و احتمالا برای همه ی ما قابل درک است، ناخودآگاه جمعی است. ناخودآگاه جمعی مجموعه ای از عناصر مشترک (یا شاید تجربیات) است که در طول تاریخ بشریت فارق از نژاد و جغرافیا بین نسلها انتقال یافته است. این مفهوم با عناصر ژنتیکی متفاوت است و هیچ ارتباطی به وراثت ندارد. این همان چیزی است که در بحث سفر ذهن به گذشته و آینده نیز مطرح می شود.

ناخودآگاه جمعی و اصل تناسخ بقا

برخی اوقات شنیده می شود که این دو مفهوم را با هم مرتبط می دانند. درحالیکه طبق عقیده ی تناسخ بقا، پس از مرگِ یک موجود زنده، آگاهی آن در جسمی دیگر دوباره متولد می شود. بنابراین به نظر می رسد این دو مفهوم حداقل ارتباط مستقیم با یکدیگر ندارند.

همزمانیsynchronicity

برخلاف سایر مفاهیمی که یونگ مطرح کرده است این مورد درونی و ذهنی نبوده و به قوانین احتمالات و آمار و  جهان بیرون از ما بستگی دارد. مواردی که بدون هیچ دلیل ظاهری رخ می دهند و هیچ رابطه ی علت و معلولی برای آنها قابل تعریف نیست. البته امروزه می توان گفت حتی برخی آز آنها نیز به دلیل جذب ذهنی صورت می گیرند.

خودself 

خود آرکیتایپ اصلی در هر انسان است که همه ی موارد دیگر را شامل می شود. خود آن کلیت و یکپارچگی است که در ماندالاهای هندی دیده می شود. این مفهوم در روانشناسی تحلیلی به مرور کامل ترشد اما می توان به طور کلی آن را معادل روان دانست. ضمن اینکه این مفهوم با ego که توسط فروید مطرح شد متفاوت است و می توان گفت دربرگیرنده ی ego است.

 پرسونا

شخصیتی که خودآگاه و بر اساس تجربیات شخصی، فرهنگ پذیری و در فرایند اجتماعی شدن در خود شکل میدهیم را پرسونا می گویند. بنابراین پرسونا در خودآگاه ماست اما به شدت در ارتباط با ناخودآگه است. زیرا باورهای موجود در سطوح مختلف ناخودآگاه هستند که باورهای ما را می سازند.

تیپ های روانشناختی

تیپ های روانشناختی نام کتابی است که یونگ در آن چهار نقش آگاهی را در دو گروه فکری و حسی مطرح می کند. شمّی و حسی در بخش حسی و تفکری (منطقی) و احساسی در بخش فکری. این تیپها توسط خانمها مایرز و بریگز در تست MBTI به کار گرفته شدند.

روابط بین فردی interpersonal relationships

یونگ علاوه بر ماهیت درونی هر انسان به روابط او با جهان اطراف از جمله با دیگران و حتی محیط زیست نیز پرداخت. مفهوم روابط بین فردی همین بخش را توضیح می دهد. او معتقد بود نحوه ی برقراری ارتباط و اصولا ماهیت روابط بین فردی و ارتباط انسان با جهان اطراف براساس ارتباط هر فرد با خویشتن خویش است.

برونگرایی و درونگرایی extroversion & introversion

این دو مفهوم مربوط به روش و میزان گشاده رویی و راحت بودن افراد با دنیای اطراف به ویژه با سایر انسانهاست. افراد برونگرا اجتماعی تر و دارای روابط عموی بهترهستند. درحالیکه افراد درونگرا به دنیای درون خود علاقه ی بیشتری دارند. این دو مفهوم به همراه تیپ های روانشناختی تشکیل دهنده ی موارد آزمون در تست شخصیت شناسی MBTI هستند.

تصاویر آرکیتایپی archetypal images 

معادل روانی غریزه بوده و شامل الگوهای ذهنی و تصاویر موجود در ناخودآگاه جمعی است. تصاویر آرکیتایپی اساس شخصیت سازی های داستانی و اسطوره ای در انسانها هستند. این آرکیتایپ ها (مانند مادر، فرزند و یا شیطان) الگوهای ذهنی درونی شده ی همه ی انسانها هستند که در فرایند فردی سازی هر انسان بسیار مهم هستند.

یونگ و معنویت

یونگ در گذر سفر خودشناسی طولانی اش و طی جلساتی که با بیماران خود داشت متوجه شد که انسان به معنویت نیاز دارد. او معتقد بود که رشد فردی (تغییر) یا همان فرایند فردی سازی سفری است که از میان ادیان می گذرد. سفری برای ملاقات خود و اولوهیت. یونگ حتی تعصبات دینی نیز داشت و نژاد آریایی را دارای توانمندی های بالاتر می دانست. شاید همین امر سبب شد تا سالها طول بکشد تا به خوبی شناخته شود.

تحلیل رویاها از نگاه یونگ

او معتقد بود رویاها آنچه را که خودآگاه و دیدگاه های یک فرد نمی توانند انجام دهند، جبران می کنند. از نظر او رویا دیدن نوعی تنظیم کردن روان انسانها به هنگام خواب و استراحت مغز و ذهن است که می تواند مثبت، منفی یا خنثی باشد. رویا ها حتی می توانند نشان دهد که دستاوردهای خودآگاه ما در آینده چه خواهند بود.

خودشناسی به روش یونگ

اگر به توضیحاتی که راجع به مفاهیم عنوان شده توسط یونگ دقت کنید متوجه می شوید که این روش برای تغییر بنیادی و رهایی از شرایطی که انسانها را رنج میدهند بسیار مناسب است. زیرا یونگ و بعدها روانشناسان یونگی نگاه عمیق و دقیق به ذهن انسان دارند. این روانشناسی عمق به افرادی که مشکلات اساسی دارند کمک می کند خود را از رنجهایشان جدا سازند.

روش های مختلف این نوع خودشناسی

برخی از کسانی که از روانشناسی تحلیلی بهره می گیرند، به سراغ تست MBTI می روند و در همان سطح تغییر میکنند، برخی با کشف ناخودآگاه جمعی، کشف و تحلیل سایه، شناخت قهرمان درون یا همان ارکیتایپ های دوازده گانه و یا تشخیص آرکیتایپهای زنانه و مردانه یعنی آنیما و آنیموس پیش می روند. آما آنچه مسلم است  خودشناسی به مفهوم صرفِ شناخت کافی نیست و باید برای متعادل سازی خود اقدام کرد.

روان‌شناسی تحلیلی و رشد شخصی

یکی از سودمندی های آشنایی با روانشناسی تحلیلی این است که حتی با خواندن یکی از کتابهای مرتبط با آن، یا گوش کردن به دقایقی از کلاس های آن متوجه تغییر نگرش و بیداری خود خواهید شد و رشد فردی شما شروع می شود. زیرا یونگ براساس تجربیات شخصی که خودش آنها را لمس کرده بود، مفاهیم را ارائه کرد. به همین دلیل این مفاهیم در عمق وجود هر فرد می نشینند و آغازی می شوند برای تغییری بزرگ و شگرف.

نتیجه گیری

با توجه مطالبی که ارائه شد می توان گفت که خودشناسی به روش یونگ راهکاری عمیق، تاثیرگذار و ماندگار برای همه ی کسانی است که مایلند تجربه ی زیباتری در طول مسیر زندگی که تنها یکبار اتفاق می افتد داشته باشند.شما عزیزان میتوانید جهت کسب اطلاعات بیشتر به بخش مقالات ما مراجعه یا با ما تماس بگیرید.