در این مقاله می خوانید:
مقدمه
منظور از توسعه فردی چیست؟ .
پیشینه ی رشد فردی
رشد یا توسعه ی فردی در دنیای مدرن
رشد فردی برای چه کسانی مناسب است؟
دلیل نیاز به رشد فردی
چه کسانی خود را از رشد فردی محروم میکنند؟
دستاوردهای رشد فردی چیست؟
برای رشد فردی باید چکار کنیم؟
بهترین شیوه ی رشد فردی چیست؟
نتیجه گیری
مقدمه
به طور خلاصه هر آنچه که به شما کمک می کند تا کیفیت زندگی و تفکر خود را نسبت به روابط و محیط اطراف خود بهبود دهید، زیر عنوان رشد یا توسعه ی فردی قرار می گیرد ( معادل درست فارسی کلمه ی develop در این زمینه رشد بوده و واژه ی توسعه در زمینه های صنعت و اقتصاد کاربرد دارد). برای درک بهتر این مفهوم بهتر است ببینیم سابقه ی این مفهوم کجای تاریخ بوده است.
منظور از توسعه فردی چیست؟
در تمام کشورهای پیشرفته دهه هاست که روی این حوزه کار می شود و حدودا دو دهه است که در برخی کشورهای در حال توسعه از جمله ایران نیز به آن پرداخته می شود. توسعه یا به عبارت بهتر، رشد فردی فرایندی است که طی آن، فرد ویژگی های شخصیتی و توانمندی های خود را بهبود می بخشد تا در زندگی به اهداف خود دست یابد. رشد فردی چیزی فراتر از تلاش برای موفقیت و بقا بوده و می توان گفت به احساس خوشبختی مرتبط است. روندی که به شما در ایجاد تعادل در زندگی، کشف پتانسیل ها، داشتن یک زندگی هدفمند و در نهایت احساس خوشبختی کمک می کند.
خوشبختی یعنی چه؟ خوشبخت کسی است که به گونه ای زندگی می کند که خود حقیقی او که در دین اسلام به آن نفس لوامه یا بازدارنده و در سایر ادیان به آن وجدان می گویند، از خود رضایت داشته باشد. به همین دلیل در دنیای امروز افراد افسرده بسیار فراوانند. زیرا در رفاه زندگی می کنند اما الزاما احساس شادی واطمینان عمیق که از حس خوشبختی نشات می گیرد را حس نمی کنند.
آرامش و سلامت هر انسانی در تعادل زندگی است. به نظر می رسد افراط و تفریط در هر زمینه ای حتی خوب بودن و مهربانی انسان ها را به تباهی می کشد. تعادل زندگی با توجه به جغرافیای محل سکونت، آب و هوا، فیزیولوژی بدن افراد و محیط تربیتی تعریف می شود.
در سالهای اخیر ثابت شده است که حتی برخی گروه های عقب مانده ی ذهنی نیز توانمندی هایی دارند. بنابراین شاید بتوان عقب ماندگی را به صورت عدم کشف توانمندی و بهره نبردن از آن تعریف کرد. به این ترتیب افرادی که به دلیل تمایل به کاهلی و سستی به هر دلیلی از پتانسیل های خود بهره نمی گیرند نیز نوعی عقب مانده محسوب می شوند.
افراد افسرده یا افراد دچار برخی اختلالات روانی یا حتی شخصیتی، به دلیل اینکه هدفی در زندگی خود ندارند یا به اهداف خود دست نیافته اند دچار این مسائل شده اند . بنابراین به راحتی می توان گفت زندگی معنادار یک زندگی هدفمند است که براساس اهداف متناسب با نظام ارزشی ذهنی افراد پیش می رود و دستیابی به اهداف در آن به سهولت صورت می گیرد.
پیشینه ی رشد فردی
برخی معتقدند که این مفهوم با شروع آموزه های کنفسیوس یا همان تائو یا دائو به وجود آمده است. قطعا کنفسیوس یکی از افراد تاثیرگذار در مسیر رشد انسانی بوده اما پیش و پس از او افراد بسیاری بوده اند که به جنبه های گوناگون تحول و رشد شخصی انسان ها توجه داشته و سعی داشته اند به مردم اطراف خود، حتی فراتر از آن، نشان دهند که مفهوم زیستن چیزی فراتر از بقا بوده و حتی مفهوم زندگی اجتماعی را نیز بسط دادند و به انسانها کمک کردند تا کیفیت زندگی جمعی خود را نیز بالا ببرند. این بهبود در هر زمینه ای می تواند باشد. از کیفیت بهداشت، آموزش، روابط، رفتار با محیط زیست و حیوانات تا تغییر دیدگاه فردی به خود یا همان خودشناسی و مقوله ی موفقیت و ارتقای مهارتهای زندگی، افزایش حس خوشبختی و غیره.
بنابراین مفهوم رشد فردی تاریخچه ای به بلندای خلقت بشر ناطق/عاقل دارد. زیرا از همان ابتدا بشر هوشمند به فکر شرایط بهتر زیستن بوده و هرکجا که احساس کرده تحت فشار است و یا از عملکرد خود راضی نبوده، به سراغ رشد فردی رفته و همین سبب تحول تکاملی بشر شده است.
رشد یا توسعه ی فردی در دنیای مدرن
در طول صد سال گذشته، تکنولوژی چنان با سرعت رشد کرده که به انسانهای سرتاسر دنیا مجال هماهنگ شدن را نداده است. تا صد سال پیش در اکثر کشورها وسیله ی نقلیه، کالسکه و گاری بود، حتی در برخی از کشورها گاری هم نبود، حال در اغلب آنها اتومبیل های پرسرعت در اتوبانها در حال تردد هستند. ارتباطات محدود بود به دیدارهای حضوری یا ارسال نامه و تلفن، درحالیکه سالهاست دو نفر می توانند از دو سوی کره ی زمین یکدیگر را ببینند و ساعتها مکالمه کنند. در دوره ی کرونا حتی سالمندان نیز آموختند چگونه با نوه های خود چت کنند.
این سرعت تغییر و حذف یک سری از المان های زیست بشری که تا 30 سال پیش متداول بوده، بسیاری از ساکنین روی زمین را شوکه و میخکوب کرده است. چرا که هنوز نتوانسته اند خود را با المان های نو سازگار کنند. این تاخیر در سازگاری و در برخی موارد عدم سازگاری، باعث شده که افراد احساس عقب ماندگی و نقصان کرده و انگیزه ی خود را از دست بدهند.
اینجاست که رشد فردی می تواند در زمینه های مختلف به افراد کمک کند تا پتانسیل ها و توانمندی های موجود خود را کشف کرده و با جریان زندگی مدرن همراه شوند.
یکی از نکات بسیار قابل توجه این است که کشورهای پیشرفته دقیقا همانهایی هستند که روی مقوله ی رشد فردی سرمایه گذاری کرده و آن را در همه ی حوزه های خود بسط داده اند. طب کار، مشاورین کار بلد در محل کار و مدرسه، روان درمانی و کوچینگ و چاپ کتابهای خودشناسی و رشد فردی، نمونه هایی از این دست هستند.
رشد فردی برای چه کسانی مناسب است؟
شاید زمانی در گذشته به دلیل جمعیت کمتر کره ی زمین و دور بودن مسافت ها و کوچک بودن جوامع و در نتیجه کم مسئله بودنشان، بودند کسانی که می توانستند همگام با جریان زندگی پیش بروند. ضمن اینکه پیچیدگی زندگی و روابط میان آدمها بسیار کمتر از عصر تکنولوژی بوده و جنبه های متعدد نداشت. اما امروزه یک فرد عادی حتی برای بقا نیاز به مهارتهای متعددی دارد. در گذشته افراد بی سواد نیز می توانستند به آسانی با دنیای اطراف خود ارتباط برقرار کنند. اما در دنیای مدرن امروز گویی مغز انسان نیز تکامل یافته تر شده و توانایی های تازه ای به دست آورده و ارتباط با سایر انسانها و محیط اطرافش پیچیده شده است.
از سویی زمانی حجم علوم و دانش زندگی آنقدر کوچک بود که یک فرد قادر بود تمام جنبه های یک مسئله را ببیند. اما امروزه علم چنان تخصصی شده و جنبه های متفاوتی به آن افزوده شده و دانش زندگی انقدر دنیای بزرگی شده است که حتی با کمک متخصصان حوزه ی رشد یا توسعه ی فردی نمی توان همه ی جوانب زندگی را به طور کامل دید.
دلیل نیاز به رشد فردی
در طول 180 سال گذشته جنگ های متعدد موجب شده اند توازن زندگی افرادِ درگیر برهم خورده، دچار سردرگمی شوند. ضمن اینکه هر یک از جنگها موجب کشف توانمندی های جدید در کشور مهاجم و مورد حمله می شود، به عبارتی وجوه تازه ای به زندگی افراد می افزاید. و البته دیگر اینگونه نیست که در گوشه ای از جهان جنگی رخ دهد و در سایر نقاط دنیا زندگی عادی جریان داشته باشد.
به دلیل ارتباطات قوی کشورها با یکدیگر، هر جنگی حتی یک روزه بر سایر ملتها نیز تاثیرگذار است. بنابراین نیاز افراد به بررسی دقیق تر جنبه های گوناگون زندگیشان بیشتر و بیشتر می شود. جالب است بدانید حتی خود متخصصین زمینه ی رشد فردی نیز نیاز به همراهی متخصصین دیگر دارند. می شناسم روانپزشکان خبره ای را که خودشان، تحت نظر استاد خویش در حال درمان زخمهای روح خود هستند تا کیفیت زندگی شان را ارتقا دهند. ویا کوچ هایی که برای برخی از جوانب زندگی شان از همکاران خود درخواست جلسات کوچینگ می کنند.
هیچ فردی در دنیا نیست که بگوید نیازی به رشد فردی یا حتی گروهی ندارد. هیچ مدیر، رئیس، مادر و پدر، مادربزرگ و پدر بزرگ و خلاصه هیچ کس نیست که نیاز به بهبود سطح زندگی خود نداشته باشد.
چه کسانی خود را از رشد فردی محروم می کنند؟
در بحث روانشناسی یک موضوع بین متخصصین مسلم است و آن این است که اگر فردی باور دارد نیاز به مشاوره ندارد، از مرز کمک رسانی گذشته و دیگر کاری برای او نمی توان کرد. زیرا افرادی که به جلسات مشاوره می روند روحشان به دلیل مجاورت با افرادی که دچار اختلال بوده اما باور دارند مشکل از بقیه است، آزرده است.
جمله ای که می گویند این است که دیوانه ها به جلسه ی مشاوره و درمان نمی آیند، این افسرده های مجاور با آنها هستند که در اتاق مشاوره حضور دارند. یا در جلسات کوچینگ کسانی حضور دارند که نسبت به مسئله ی خود آگاهند و شجاعت تغییر را نیز دارند زیرا مسائل شان را انکار نمی کنند ولی نمی دانند چگونه باید تغییر را آغاز کنند.
به جرات می توان گفت اگرهمه ی انسانهای روی زمین مسائل خود را انکار نمی کردند، تمامی متخصصین حوزه ی رشد فردی باید شبانه روز در جلسات حضور می داشتند.
اصولا افرادی که به مسائل روانی یا شخصیتی خود واقفند یا نگرانند که مجبور به پذیرش مسائل خود شوند، ترجیح می دهند خود را مشغول حاشیه کنند. افرادی که وقت خود را صرف تحصیلات هر چه بالاتر، درآمدزایی هر چه بیشتر، دوستیابی هر چه بیشتر و «هر چه بیشتر»های گوناگون می کنند، سعی در انکار و عدم پذیرش شرایط حقیقی ذهن خود که آن را سالها پنهان کرده اند، دارند.
جملات این افراد اصولا اینها هستند: مگر من دیوانه ام که نزد مشاور یا کوچ بروم؟ مگر من بی تجربه ام که نیاز به کمکشان داشته باشم؟ من با این همه ثروت و توانمندی اگر عقلم نمی رسید که موفق نمیشدم. تا زمانیکه امثال شماها هستند، روانشناسان و کوچ ها از گرسنگی نمی میرند. مگر اینها چه میکنند جز مطالعه؟! بجایش کتاب می خوانم، مشکل ما ریشه دارتر از اینهاست که بتوان حلش کرد و…و… و… .
اجازه دهید دو نمونه خدمتتان ارائه کنم. چند سال پیش یکی از مراجعانم که دختری 20 ساله بود مایل بود پدرش که بسیار ثروتمند بود همراه او به جلسات بیاید. او معتقد بود پدرش نیاز به افزایش اعتماد به نفس و غلبه بر ترسهایش دارد. البته آنچه که در جلسات از او شنیده بودم نشان می داد پدر او به شدت دچار کمبود عزت نفس بوده و نیاز به تقویت عزت نفس دارد. ولی هر چه تلاش کرد نتوانست پدر را راضی کند. نکته ی جالب توجه این بود که پدرش به او گفته بود: تا وقتی احمق هایی مثل شما هستند، امثال این آدمها ( یعنی امثال من) از گرسنگی نمی میرند.
این جمله یعنی پدر او به جای تمرکز روی مسائل عدیده ی خویش به فکر این بود که مبادا کسی وضع مالی بهتر از او داشته باشد. تصور می کنم حتی شما هم اکنون می توانید عقده و سایه ی پشت این جمله را ببینید.
یا در یکی از موارد برای بیزنس کوچینگ به شرکتی رفتم که یکی از کارمندانش از نحوه ی عملکرد مدیران ناراضی بود. شرکتی که هم از مشتریانش شکایت می شنید هم از کارمندانش. ولی چون یک شرکت هولدینگ بزرگ بود تصورش این بود که صددرصد مسیر را درست رفته است ( تله ی موفقیت).
وقتی با مدیر بازاریابی شرکت صحبت کردم متوجه شدم ذهنیت مدیران شرکت آنقدر سنتی است که سالها طول می کشد تا مفهوم بیزنس کوچینگ را درک کنند. شاید هم هرگز درک نکنند و صرفا چون بیزنس کوچینگ به شرکتهای مشابه کمک کرده، آنها نیز کوچ داشته باشند، در واقع همان تقلید سنتی به دلیل ترسهای فرهنگی که در زمینه ی کاری خود را نشان می دهد. موارد اینچنین بسیار بسیار فراوانند.
دستاوردهای رشد فردی چیست؟
خاصیت پیشرفت این است که مسائل ویژه ی خود را به همراه دارد. هر تکنولوژی که خلق می شود روی جنبه هایی از زندگی تاثیرات مثبت و منفی خودش را دارد. به طور خلاصه باید گفت که مسائل امروز بشر اندک اندک و در مسیر تکامل ایجاد شده است. این به این معنا نیست که بشر اولیه بدون مسئله بوده است. بلکه به این معناست که هر صد سال که می گذرد ماهیت مسائل تغییر می کند، هرچند که برخی از آنها احتمالا از اولین روز آفرینش انسان وجود داشته اند، زیرا بودنشان به ماهیت انسان بستگی دارد. رشد یا توسعه ی فردی همه ی این مسائل دیرینه و نوین را هدف گرفته و سعی در رفع و حل آنها به هر شکل ممکن دارد.
از مسائل خردی مثل: ایجاد انگیزه درونی، مدیریت شکست، پرورش عادتهای مثبت، ایجاد عادات روزانه، حفظ انگیزه در طولانی مدت، موفقیت در زندگی، ثروت، قانون جذب، مدیریت زمان، حل مسئله، مهارتهای ارتباطی، یادگیری مداوم، کار تیمی، رهبری، مدیریت استرس، توسعه مهارتهای فنی، افزایش بهرهوری، هدف گذاری و SMART کردن اهداف، برنامهریزی مالی شخصی و بسیاری دیگر، تا مسائل کلانی مانند: تغییر نظام ارزشگذاری، من ارزشمند (عزت نفس)، افزایش اعتماد به نفس، غلبه بر ترسها، رشد یا توسعه هوش هیجانی، کشف هدف زندگی، تقویت عزت نفس، مدیریت احساسات، توسعه خلاقیت/رشد خلاقیت، افزایش تمرکز، بهبود روابط بین فردی و سایرین، درک بهتر محیط اطراف و زیست مسالمت آمیز با آنها و بسیاری دیگر، همه و همه دغدغه های امروز انسانهای مدرن هستند.
شاید به نظرتان عجیب باشد اما حتی حوزه های پزشکی و کمک به بهبود کیفت زندگی فیزیکی افراد نیز در همین حوزه قرار می گیرد. بنابراین رشد معنوی و سلامت جسمی، یوگا و مدیتیشن، تغذیه سالم، ورزش، ذهن آگاهی، تعادل کار و زندگی، آرامش درونی و کشف معنای زندگی نیز در حوزه ی رشد فردی قرار دارند.
بنابراین رشد فردی می تواند به افراد کمک کند با تغییر در زمینه های فوق الذکر کیفیت زندگی خود را بهبود داده و با رفع آنها با اطمینان بیشتر، ترس و نگرانی کمتر، موفق تر و شادتر زندگی کنند.
برای رشد فردی باید چکار کنیم؟
روش کلاسیک راهنمایی گرفتن از افراد با تجربه در یک زمینه یا بزرگترهاست . اما امروزه با توجه به رشد علم و دانش زندگی، دیگر نمی توان تنها به پند و اندرز افراد با تجربه در یک زمینه اکتفا کرد.
بنابراین مطالعه ی کتابهای توسعه فردی، کتابهایی در زمینه ی روانشناسی مثبت، رواشناسی موفقیت یا بهترین کتابهای انگیزشی می تواند اولین راهکار باشد. داشتن جلسات کوچینگ فردی که به طور ویژه روی مسائل شخصی تمرکز دارد، شرکت در سمینارهای رشد فردی و دوره های آنلاین می توانند راهکارهای سودمند تر با بازدهی بیشتر باشند. مشاوره ی فردی یا آنلاین نیز می تواند راهکار مناسبی برای افرادی باشد که سطح خوداگاهی پایین تری داشته و نیاز به راهنمایی چهره به چهره دارند.
لازم است در همین زمینه چند نکته ی بسیار مهم را ذکر کنم. طی 25 سال اخیر کتابها و دوره های رشد فردی فراوانی با عناوین گوناگون توسط افراد بسیاری ارائه شده که الزاما همه ی آنها سودمند و اصولی نبوده اند.
اتفاقا اغلب آنها زیان خود را به مرور زمان نشان دادند. 20 سال پیش من و چند تن از دوستان و همکاران در یکی از همین دوره ها با نام تکنولوژی ذهن که توسط شناخته شده ترین کوچ زمان خود برگزار می شد شرکت کرده و کتابهای متنوعی در این زمینه مطالعه کردیم.
آن زمان به دلیل انرژی فراوانی که از آن دوره و کتابها گرفتم، تصور کردم می توان به همان راحتی که در دوره گفته شده بود به اهدافم دست پیدا کنم. اما پس از چند سال متوجه شدم شکل هدف گذاری ام از ابتدا اشتباه بوده است.
در واقع روند تغییر اصلا آنگونه که کوچ مربوطه می گفت نبود. بلکه لازم بود پیش از هدف گذاری بسیاری تغییرات دیگر در باورهای اساسی ام ایجاد گردد.
متوجه شدم خرید اتومبیل و حساب بانکی پرپول و لباسهای برند و سفر به مکان های مورد علاقه شاید در لحظه شادی آور باشند اما پس از مدتی دوباره احساس نارضایتی از خود به همراه دارند. چرا که توقع غیر معقول طمع ایجاد کرده و من را از خود حقیقی که با آن خلق شده ام دور می کردند. متوجه شدم خودم و تمام افراد به اصطلاح موفقی که می شناسم به شدت دچار ترس از «ار دست دادن» داشته ها هستیم. و این برای من به معنای یک نقص بزرگ در مسیر موفقیت ظاهری بود.
وقتی با دوستانی که به همراه هم در آن دوره شرکت کرده و کتابهای مرتبط را خوانده بودیم صحبت کردم متوجه شدم همه ی آنها احساسی نظیر من داشتند. ما به اهداف مورد نظر رسیده بودیم اما احساس رضایت و شادی نداشتیم، بلکه تمام آن سالها را برای چیزهایی تلاش کرده بودیم که شادی را از ما ربوده و به حجم استرس و نگرانی ما افزوده بودند و بدتر از همه، دیگر حس رضایت نداشتیم. زیرا تصور می کردیم نسبت به بقیه عقب مانده و ناتوان هستیم. این چیزی بود که در دوره به ما آموخته بودند: ارزش هرکس به قدر دستاورد و تلاش اوست.
و ما هر چه بیشتر تلاش می کردیم کمتر به دست می آوردیم. به همین دلیل پس از مدتی تقریبا همه ی ما دچار احساس دلمردگی و ناامیدی شدیم. حتی برخی ازکتب نیز ما را به همین سمت هدایت کرده بودند.
بنابراین برای انتخاب دوره ای که شرکت می کنید یا کتاب هایی که برای خواندن انتخاب می کنید دقت کنید. هر چیزی که شما را از احساس رضایت شخصی و شادی دور کند یا شما را به سمت زندگی پر رنج و تحمل سختی و تضعیف جسمی و روحی سوق می دهد خلاف جهت مسیر رشد فردی است.
هر کتاب یا دوره یا جلسه ای که احساس ارزشمندی شما را به دستاورد و دارایی وصل کند خلاف رشد فردی عمل میکند. رشد فردی یعنی رشد انسانیت در شما، یعنی احساس رضایت از خود فارغ از هر آنچه تا این لحظه تجربه کرده اید.
بهترین شیوه ی رشد فردی چیست؟
یکی از بهترین رویکردها به رشد یا توسعه ی فردی، life coaching یا کوچینگ زندگی است. روشی که اولین بار توسط تامس لئونارد، مربی مالی، در دهه 80 میلادی به کار گرفته شد و بعدها افرادی مثل سر الکس فرکوسن و تیموتی گالوی که مربیان ورزشی بودند جذب آن شدند.
این افراد در زمینه ی کاری خود متوجه شدند که توصیه هایشان بر سایر بخشهای زندگی افراد نیز تاثیرگذار بوده و کیفیت زندگی بازیکنان و یا مددجویان مدیریت مالی تا حد قابل توجهی بهبود یافته است.
آقای لئونارد در در سال 1995 تنها فدراسیون کوچینگ زندگی ICF را بنیان نهاد که تا امروز هزاران کوچ از آن مرکز در سطوح مختلف فارغ التحصیل شده اند.
کوچ های فراوانی در سرتاسر دنیا هستند که به روش های مختلف به افراد کمک می کنند. اماICF اصولی را تعریف کرده و کوچهای مورد تایید می باید از آن اصول اخلاقی پیروی کنند.
هرچند در میان کوچ ها نیز هستند افرادی که به اصول بی توجهی کرده و جلسات و دوره های کوچینگ را به سیاق خود پیش می برند.
آشنایی شما با مفاهیم کوچینگ، مشاوره و روان درمانی، همچنین هوشیاری شما در زمان آشنایی با کوچ به شما کمک می کند تشخیص دهید آیا می توانید به آن کوچ اعتماد کنید یا نه.
ضمن اینکه در یک یا دو جلسه ی اول نیز می توانید متوجه شوید آیا به مسیر درست هدایت می شوید یا خیر. به عنوان مثال همایشی که سخنران آن به نشانه ی موفقیت خود به عنوان کوچ از اتومبیل پورش خود می گوید قطعا مسیرش به سمت شادی و رضایت نیست اگر اتومبیلش را از او بگیرند.
این اتفاق در مورد کتابها کمتر دیده می شود. اما مقالات زرد فراوانی هستند که می توانند به راحتی شما را به بیراهه بکشانند. هرچند برداشت اشتباه از کتابها، خود می تواند شما را گمراه کرده و عمر شما را هدر دهد.
نتیجه گیری
بنابراین توصیه می کنم برای مدتی یک همراه قابل اعتماد داشته باشید تا عمر گرانبهایتان را برای لذت از شادی عمیق درونی صرف کنید. هر چند اگر در انتخاب کوچ یا مشاور اشتباه کردید هرگز خود را سرزنش نکنید.
تبریک که برای حال خوب خود ارزش قائلید.